Wednesday, November 21, 2012

مجلس شورای اسلامی : عصاره رذائل رهبری !

اگر چه خمینی هرگز به دموکراسی و رأی مردم اعتقاد نداشت ولی جمله ای دارد که می گوید : مجلس عصاره فضائل ملت است ! آنچه در عمل ، اما اتفاق افتاد و هر روز هم بدتر از روز قبل شد این که بیش از بیش به همگان ثابت شد که مجلس چیزی نیست جز عصاره رذائل رهبر ! آخرین نمونه اش هم همین جریان چندباره حکم حکومتی خامنه ای به نمایندگان مفتخورش در مجلس که پول تان را بگیرید و واق واق نکنید و صد البته که این سگان پوزه بسته کاری بیش از این ندانند و نتوانند

Thursday, November 1, 2012

اگر دوباره کانادا با ایران رابطه برقرار کند، ایران مجبور است برای سفارتش از چادر استفاده کند !

در پی توقیف اموال دولت جمهوری اسلامی در کانادا و از جمله ساختمان سفارت ایران در قلب شهر اتاوا ، بنظر می رسد اگر در آینده ای نه چندان دور و به شرط برقرار ماندن دولت جمهوری اسلامی دوباره رابطه ای میان دو کشور برقرار گردد راهی بجر تأسیس مجدد سفارت در چادر برای دولت فخیمه ! جمهوری اسلامی نمانده است ! کجا بودیم ! به کجا رسیدیم

Tuesday, October 23, 2012

مردم برای کسانی که خمینی را "امام" و دوران او را "طلایی" می دانند، دیگر حتا تره هم خرد نمی کنند

یه ضرب المثل قدیمی هست که میگه : خر با همه خریتش پاش یه بار می ره تو یه چالی ! این را گفتم که امثال خزعلی و باصطلاح اصلاح طلبان ( که بقول محمد رضای خاتمی حتا اگر این نظام اصلاح هم نشود کاری بیشتر از اصلاح طلبی نمی کنند و تمام هم و غم شان بازگرداندن ایران به دوران خمینی - که آنان طلایی می نامندش - و در دست گرفتن دوباره قدرت است ) بدانند که مردم برای آنان دیگر حتا تره هم خرد نمی کنند چه رسد به اینکه در روز 13 آبان به خیابانها بریزند و تظاهرات سکوت کنند . همین

Monday, September 10, 2012

چی شد آقای سخنگوی وزارت امور خارجه ! پس چی شد این پاسخ محکم شما !؟ بده والله! همه سرپا وایستادن

استاد مهمانپرست این بار هم با اینکه از مجبور شدن به کنسلی سفرش به کانادا خیلی خیلی دلخور بود ( راستی میره کانادا چه غلطی بکنه ؟ پس کانادا کجا میره ؟ بماند که ظاهراً جناب ایشان هم یک پرونده مهاجرت هم برای کانادا دارن )  اما اومد و سر وسینه رو صاف کرد و گفت که یه جواب محکم به کانادا اینا میده ! از اون لحظه به بعد همه منتظرن ( منظورم همه دنیاست ) که ببینن این جواب محکم و قاطع و تودهنی از نوع جمهوری اسلامی چیه ؟ طفلی بسیجیا ! دلم واسشون ... ه لابد از اینکه نمیتونن برن و کاری بکنن حسابی سوختن ! پس ! ملت اگه دیدین بوی کباب میاد نرید جلو دارن خر داغ می کنن ( یعنی خرا خودشون دارن می سوزن ) همین

Friday, August 31, 2012

آقای بان گی مون ! آقای محمد مرسی ! آفتابه بدم خدمتتون ؟

ظاهراً بدبختی و فلاکت خامنه ای و بر و بچ انتها ندارد . هر کاری می کنند و به هر در و دیواری می زنند باز هم بر وفق مرادشان نمی شود ! بقولی ششصد میلیون دلار هزینه کردند که برای خوشان اندکی آبرو جمع و جور کنند اما در انتهای ماجرا آبروی نداشته شان بیش از پیش رفت و رسوای خاص و عام شدند ! آنچه آقایان مرسی رئیس جمهور مصر و بان گی مون دبیر کل ملل متحد در تهران و در حضور رسانه های خارجی عنوان کردند سنگینتر از آنی بود که آقایان با هزاران لطائف الحیل و سانسورهای بچگانه بتوانند کم اثرش کنند ! خلاصه اینکه بقولی ظریفی که می گفت انگار آقایان مدتها بود دستشویی نرفته بودند و هر چه داشتند و نداشتند بر سر و روی خامنه ای و نوکرانش پاشیدند ! نمی دانم در این میان آیا جمهوری اسلامی ، آفتابه هم در اختیار آقایان گذاشته بودند یا نه اما هر چه بود باید از ایشان پرسید که حال - دستخوش و دست مریزاد - کاری کردید که برازنده رهبر معظم بود ، آفتابه بدم خدمتتون ؟

Monday, August 27, 2012

آیا به راستی ما ملت شعاری بهتر و ایرانی تر از " الله اکبر " عربی برای فریادهای شبانه مان نداریم ؟

ضمن ادای احترام به تمام کسانی که با به خطر انداختن خود به هر مناسبتی به پشت بام رفته و فریاد "الله اکبر" سر می دهند ، پرسشی دارم : آیا ملتی با تاریخ و پیشینه ما ، هنوز نمی توانیم شعاری ایرانی تر جایگزین "الله اکبر" عربی بکنیم ؟ آیا هنوز به آن درجه از رشد نرسیده ایم که شعارهای مذهبی را از حوزه فعالیتهای سیاسی خودمان به کناری نهاده و کمی "ایرانی تر" بیندیشیم ؟ این پرسش صرفاً بمنظور دعوت همه فعالین عرصه اجتماعی و سیاسی به اندیشیدن در این موضوع و احتمالاً ارائه پیشنهاداتی تهیه شده و به همین دلیل از ارائه هر گونه پیشنهاد خودداری می شود .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Tuesday, August 21, 2012

زلزله ای در آذربایجان ایران اتفاق افتاد، جمهوری اسلامی هم کوتاهی کرد، همین. دیگر مسئله را به جاهای دیگر منحرف نکنید

پس از اتفاق اسفبار زلزله در دو شهر آذری نشین ایران که شوربختانه منجر به از دست دادن جان و زخمی شدن بسیاری از اهالی این دو شهر و همچنین آواره و بلاتکلیف شدن بسیارانی دیگر که باید هم بر مرگ عزیزانشان بگریند و هم نگران فردای نامعلوم خویش باشند، شد ، شاهد تحرکات عجیب یک گروه موهوم در نقاط مختلف داخل و خارج کشور هستیم که انگار ظاهراً منتظر بروز چنین واقعه ای بوده تا از نمد آن کلاهی برای خویش بدوزد . این جماعت تلاش دارند تا با تأکید بر آذربایجانی بودن موضوع ، دوباره بر طبل جدایی طلبی کوفته دین شان را به اربابان خارجی شان ادا کنند . در این که رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم غاصب ، وحشی و غیر میهنی است شکی نیست و مطمئنم این اتفاق در هر کجای دیگر ایران افتاده بود رفتاری بهتر از این نمی داشت اما این دلیل خوبی برای اینکه از احساسات پاک ایرانیان در راستای نیل به اهدافی شوم و پلید سوء اسفاده شود، نیست . بنابراین بر ماست که همزمان با بسیج نیروها و جمع آوری کمک های مردمی از ایرانیان سراسر دنیا و کمک به امر بازسازی دو شهر ویران شده میهنمان ، مراقب اینگونه تحرکات شوم و مرموز باشیم تا خدای ناکرده آلت دست نوکران بیگانه نشویم . اینها اگر عرق میهن و مردم داشتند هرگز سر بر خاک کفش خارجی ها نمی سائیدند

Monday, April 2, 2012

آقای علی اکبر خان صالحی! با کلمات بازی نکنید، انرژی هسته ای حق مسلم ایرانیان است نه جمهوری اسلامی

پیرو اظهارات جدید وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در خصوص اتفاق نظر مخالفان نظام در زمینه " حق مسام بودن " انرژی هسته ای، باید به نکته ای اشاره کنم : آقای صالحی ! دنیا، نه با ایران مشکل دارد نه با ایرانیان ! آنچه دنیا با آن مشکل دارد نظامی است که برخاسته از اراده مردم نیست و خود و بقای خود را تمام و کمال در گرو بحران افرینی داخلی، منطقه ای و خارجی می داند . نظامی که هیچ اصلاحی در آن امکان پذیر نیست و حق کوچکترین تغییراتی را به نفع مردم و اراده مردمی نمی دهد . دنیا با انرژی هسته و استفاده آن در جهت منافع ملی و مردمی مشکل ندارد بلکه دنیا با مخفی کاری و با تسلط روزافزون مشتی عناصر غیر منتخب و سپاه بر همه ارکان نظامی و سیاسی و اقتصادی کشور مشکل دارد . جمهوری اسلامی حق ندارد تمامی منافع ملی کشور را فدای امیال زیاده خواهانه و ماجراجویانه خود کند . نظامی که سرمایه های ملی کشور را در  اختیار گروههای تروریستی و نظامهای دیکتاتوری در متطقه و اقصی نقاط جهان قرار می دهد . نظامی که حتا تحمل کسانی چون میر حسین موسوی و مهدی کروبی را ندارد و همواره شعار مرگ بر این و آن سر می دهد لیاقت داشتن یک چاقوی قلمبر را هم ندارد چه رسد به انرژی هسته ای ! نگاهی به دوستان خود بیندازید تا ببینید چرا دنیا و مردم ایران به شما اعتماد ندارند

Wednesday, March 14, 2012

آقای اکبر گنجی! داستان این "چلبی سازی" ادعایی شما چیست ؟

چندی است که آقای اکبر گنجی ( که در این نوشتار قصد تشریح عملکرد ایشان را ندارم ) به مناسبتهای مختلف و در قالب های گوناگون از جمله مقاله نویسی و مصاحبه های رادیویی و تلویزیونی شان از عبارتی تحت عنوان " چلبی سازی " استفاده می کنند. عبارتی که از آن چنین برداشت می شود که بخشی یا تمامی دولت های غربی ( بویژه دولت آمریکا ) قصد دارند مدلی مشابه آنچه در عراق سال 2003 اتفاق افتاد را در ایران پیاده سازی کنند . توضیحاً عرض می کنم که در جریان اشغال عراق توسط نیروهای نظامی بین المللی و سقوط صدام حسین، شخصی به نام احمد چلبی که سالها در آمریکا زندگی کرده بود و ظاهراً ریاست کنگره ملی در تبعید عراق را بعهده داشت، به قصد در اختیار گرفتن قدرت، به کشور برگشت و برای مدت کوتاهی هم توانست در عرصه سیاست عراق تأثیر گذار باشد و پس از آنکه روابط مشکوک او با جمهوری اسلامی فاش شد، از عرصه سیاست حذف گردید و دیگر کسی از او بصورت جدی چیزی ندید و نشنید . این ظاهر ماجرا بود و آنچه در پس پرده اتفاق افتاد - حداقل برای این نگارنده - خیلی واضح نیست چرا که نمی توان به عقل سلیم قبولاند که آمریکا، از یک طرف چلبی را پرورش داده و تقویت می کند و از طرف دیگر در برگزاری انتخاباتی که منجر به قدرت گیری حزب الدعوه و مجلس اعلا و غیره شد، همکاری می نماید . به هر حال خیلی هم تفاوت نمی کند که چه بر سر چلبی آمد و چرا ؟ چیزی که برای من مهم است این است که بدانم مراد آقای اکبر گنجی از این شبهه پراکنی ( البته تا لحظه ای که هیچ توضیح مشخصی در مورد آن نداده اند ) چیست ؟ آیا ایشان اطلاعاتی دارند که ما نداریم ؟ اگر چنین است چرا شفافیت بخرج نمی دهند و مسائل را با مردم در میان نمی گذارند ؟ اساساً کسی که از نظر ایشان احمد چلبی ایران است کیست ؟ آیا ایشان متوجه روابط مشکوکی میان فرد یا افرادی از مخالفین با کشورها و دولت های خارجی شده اند ؟ ایشان تا کی می خواهند به این کلی گویی و ابهام پراکنی ادامه دهند ؟ آیا ممکن است منظور و مراد ایشان از چلبی ، کسی غیر از رضا پهلوی نباشد ؟ اگر چنین است یا باید بصورت مستند و با مدرک نشان دهند که ایشان وابسته به آمریکا یا دولت دیگری هستند یا باید به این ادبیات شبه آمیز پایان دهند . اگر ایشان انتقادی به کسی دارند چرا مستقیماً آن را اعلام نمی کنند ؟ چرا در پس داستان محکوم کردن تحریم اقتصادی رژیم و بزرگنمایی خطر جنگ احتمالی ، قایم می شوند ؟ چرا اساساً راهکار مشخصی ارائه نمی دهند ؟ چرا حاضر نیستند نیروهای باورمند به براندازی رژیم جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسند و با آنها مردانه به مقابله ( فکری ) برخیزند ؟ مگر نه اینکه قرار است ( یا حداقل آنچنانکه همه ادعا می کنند ! ) تکلیف همه را پای صندوق رأی، مردم ایران روشن کنند ؟ پس دیگر نیازی به این نوع دلسوزی های عجیب و غریب آنهم از نوع جمهوری اسلامی نیست . آقای اکبر گنجی ! شفافیت ، چیز بدی نیست ! برای یک بار هم که شده آن را امتحان کنید

Tuesday, March 13, 2012

آقایان اپوزیسیون محترم ! تا دیر نشده لطفاً هر کدام با ادعای نمایندگی ده درصد مردم ایران وارد گود اتحاد شوید

انتخابات دوازدهم اسفند تحریم شد . این را همه و از جمله حاکمیت جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه می دانند . جمهوری اسلامی خودش را کشت تا مگر به همه بقبولاند که شصت و چهار درصد واجدین شرایط، بقول خودشان فهیم و بابصیرت بوده اند اما حنای این ادعا کم رنگتر از آن است که هیچ ابلهی را به باور برساند! تنها کافیست به بررسی عملکرد نظام در فاصله دو انتخابات مجلس هشتم و نهم بپردازیم، آنگاه خواهیم دید اگر مردم ایران را در شمار و در عداد گوسفندان نیاوریم، هرگز به رقم شصت و چهار درصد ادعایی نخواهیم رسید : کارنامه رژیم در فاصله دو انتخابات آنچنان سرشار از شیرینکاری بوده که حتا سرسخت ترین طرفدارانش را هم برای شرکت مجدد در انتخابات به شک و شبهه می اندازد . کارهایی نظیر تقلب و کودتای انتخاباتی در جریان انتخابات سال هشتاد و هشت ، رساندن کشور به مرز فروپاشی ، گرانی سرسام آور در پی طرح هدفمندی یارانه ها ، فروش کشور به روسیه و چین و بر باد دادن سرمایه های ملی ، اختلاس های نجومی در سیستم بانکی ، اخته کردن بیش از پیش مجلس با انواع و اقسام احکام حکومتی و همچنین ارعاب و تطمیع نمایندگان مجلس فرمایشی به قسمی که مهمترین قانون مصوب مجلس هشتم چیزی نبود جز قانون نظارت بر عملکرد نمایندگان که آن نیز به نوبه خود معنایی جز استهزاء و تخفیف امر قانون و پارلمانتاریسم ندارد و هر کسی را بیش از آنکه به خنده وادارد ناگزیر از گریه می کند . اینها تنها بخشی از کارنامه چهار ساله اخیر نظامی بوده است که ادعا دارد با وجود این همه بدبختی که بر سر مردم آورده است سیزده درصد بیشتر از دور قبل مردم را پای صندوق های رأی کشانده است . این ادعا معنایی ندارد بجز مسخره کردن مردم و دست کم گرفتن شعور آنان ! بنابراین می توان قاطعانه ادعا کرد که حتا اگر فرض مشارکت پنجاه و یک درصدی مردم در انتخابات دور قبل مجلس را هم بپذیریم به هیچ عنوان نمی توان باور کرد که نر خ مشارکت در دوره اخیر 13 درصد بیشتر بوده است. این از نظام و مردم ! مردمی که بدون نیاز به اپوزیسیون فعال و مؤثر، خود می دانند چکار کنند. مردمی که انتخابات را با اراده و اختیار خودشان و بنا به تشخیص خودشان تحریم کردند. قطعاً هیچ کسی و هیچ گروهی نمی تواند اعتبار تحریم انتخابات را یکسره به حساب خود واریز کند. مردم تکلیف خودشان را با نظام روشن کرده اند، حال می ماند تکلیف اپوزیسیون داخل و خارج که باید بزودی فکری به حال خود کنند وگر نه بزودی کار بجایی خواهد رسید که تاریخ مصرف بسیاری شان به اتمام خواهد رسید و در مسیری خواهند افتاد که دیگر هرگز قادر به جلب اعتماد مردم نخواهند بود ! این جماعت اگر نتوانند چه به تنهایی و چه بصورت گروهی قدرت و  اتحاد خود را به رخ بکشند هرگز نخواهند توانست در فردای ایران و در روند تحولات پیش رو تأثیر گذار باشند . راه چاره چیست ؟ اتحاد و یگانگی ! آنهم نه اتحاد به معنای یکی شدن بلکه بمعنای به اشتراک گذاشتن مشترکاتشان ! مگر نه اینکه اکثر این گروههای سیاسی بر روی موضوع انتخابات آزاد و منصفانه اشتراک نظر دارند ؟ مگر نه اینکه - حداقل در مقام ادعا - می گویند که باید تکلیف نظام اینده و وزن سیاسی هر حزب و گروهی را باید مردم از طریق صندوق انتخابات مشخص کنند ؟ پس بسم الله ! همین یک هدف کافی است تا هر گروهی را به مجموعه متحد وصل کند . در این مسیر، البته باید از هر گونه ادعای بیخودی که نشاندهنده میزان اقبال مردم است خودداری شود چرا که کسی تاکنون نتوانسته است اندازه گیری کند که مثلاً فلان حزب یا گروه سیاسی مورد اقبال چند درصد از مردم ایران است . پس بهتر است هر حزب و گروه، تنها با این ادعا که می تواند نماینده حداکثر ده درصد ( بصورت سمبلیک ) از مردم کشور است و بس! باید اجازه داد که میزان دقیق آن را هم خود مردم از طریق انتخابات آزاد مشخص کنند . اینکه چه کسی به براندازی می اندیشد و کدام گروه به اصلاح رژیم پایبند است را نیز باید به آینده واگذار کرد البته اگر همگان به صندوق رأی اعتقاد دارند . در این میان فرقی میان چپ و راست و مشروطه خواه و سلطنت طلب و اصلاحگر و چه و چه وجود ندارد چرا که بقول ضرب المثل معروف : نه به دار است و نه به بار ! اگر کسی برای کسی قیافه نگیرد و همه به هدف مشترک که همانا آزادی ایران و مردمسالاری واقعی است بیندیشند، می توان به اتحاد واقعی دست یافت . این گروهها می توانند به همه ، از جمله به خودشان و به مردم ایران و به حاکمیت و جهانیان ثابت کنند که بدیلی برای آنچه اکنون در ایران وجود دارد، هست . باید از سخن کاست و بر مبلغ افزود . اگر کسی در این میان هست که ادعای نمایندگی همه یا بخش عظیمی از مردم ایران را دارد، قطعاً سخن به گزاف می گوید و باید در اصل و ماهیت تفکر سیاسی اش شک کرد . در ایران آینده باید همه باشند . ایران ملک مشاع همه ایرانیان است

Monday, March 5, 2012

آیا هیچکدام از توجیه کنندگان امروز "عمل خاتمی" حاضر بودند او را بدلیل عدم شرکت در انتخابات ملامت کنند ؟

ما ایرانیان اساساً مردمان جالبی هستیم . هیچ چیز برای ما مطلق نیست ! قبل از اینکه در مورد هر پدیده ای بخواهیم واکنش یا قضاوتی انجام دهیم نگاه می کنیم که این پدیده توسط چه کسی به تحقق پیوسته است ! بنابراین هرگز نمی توانیم آدمیان راست قامتی باشیم که بتوان پیش بینی مان کرد ! با این مقدمه ، دوباره می پردازم به بحث شرکت آقای خاتمی در انتخابات دوازدهم اسفند : انتخاباتی که واقعاً از یک انتخابات واقعی تنها اسم آن را یدک می کشید ! به هر روی آقای خاتمی در این انتخابات شرکت کرد و اینک در توجیه این عمل نامه ای داده است و اشاراتی دارد به برنامه های پشت پرده که احتمالاً هرگز برای کسی آشکار نخواهد شد و هیچکس نمی تواند صحت یا کذب آن را اثبات کند مگر آنکه به علم غیب و احضار ارواح تشبث بجوید . اینک اما، جمعی از دوستان اندیشمندمان در صددند تا این عمل جناب خاتمی را توجیه کنند و از او قهرمانی بسازند که همه چیز را می داند و همه چیز را می فهمد و همه چیز را از قبل درک و پیش بینی می کند . و دقیقاً برای همین باید تمامی کسانی که از ایشان دلخورند و به شرکت در انتخابات اعتراض دارند پیش وجدان خود ناراحت باشند و بدلیل انتقادی که کرده اند پشیمان ! این دوستان چنین وانمود می کنند که برخی "چیزها" هست که فقط جناب خاتمی می داند و لا غیر ! اگر این توجیه را بپذیریم باید در این مملکت را به یکباره گل گرفت که در میان انبوه اندیشمندان و کنشگران سیاسی و اجتماعی ، تنها آقای خاتمی است که می فهمد و بقیه .... ! پرسشی که اینجا برای من - بعنوان کسی که تلاش می کنم نگاهی واقع گرایانه و منطقی و انسانی و نه ماوراءالطبیعه به تحولات داشته باشم - پیش می آید این است که آیا واقعاً کسانی که امروز به لطائف الحیل و به مدد انواع ادبیات طنز آمیز و جدی تلاش می کنند که از خاتمی کماکان یک قهرمان ملی بسازند، هرگز حاضر بودند در صورت عدم شرکت در انتخابات ایشان را ملامت کنند ؟ کدام یک از این افراد خود در انتخابات شرکت کرده اند ؟ کدام یک از آنان برای عدم شرکت شان در انتخابات دلیل و توجیه داشتند ؟ آیا واقعاً شرکت در این انتخابات خوب بود یا بد ؟ اساساً چرا ایشان بجای حضور در یکی از شعبه های رأی کیری در تهران یا شهر خودشان، در یکی از روستاهای دماوند رأی دادند ؟ مگر نمی شد در تهران به "جمهوری اسلامی" رأی داد ؟ اصلاً وقتی ایشان ساکن آن روستای دماوند نیستند چگونه می توان حضورشان را در انتخابات آن روستا توجیه کرد ؟ چرا ما حاضر نیستیم از سیاستمداران مان شفافیت مواضع بطلبیم ؟ مگر شفاف بودن و اطلاع رسانی در مورد انجام یک "عمل سیاسی معنا دار" زشت است ؟ چرا ایشان از قبل اعلام نکردند که برای باز نگه داشته شدن روزنه های اصلاح طلبی در انتخابات شرکت می کنند ؟ مگر بهتر نمی بود اگر تعداد زیادی از افراد برای باز نگه داشته بودن این روزنه کذایی در انتخابات شرکت می کردند ؟

آقای خاتمی ! اگر هزار توجیه هم بیاورید، می شود هزار و یک اشتباه !

فکر می کنم این جمله معروف از ابن سیناست که : اگر کسی اشتباهی بکند و در توجیه آن هزار دلیل هم بیاورد می شود هزار و یک اشتباه ! این جمله، این روزها وصف حال آقای محمد خاتمی است . ایشان با شرکت در انتخابات اشتباه بزرگی مرتکب شدند که با هیچ دلیلی توجیه پذیر نیست . اینکه "چیزهایی هست که من می دانم و شما نمی دانید!" هرگز نمی تواند توجیه گر این عمل شخصی برای یک "رجل سیاسی" باشد . آقای خاتمی نیاز دارد تکلیفش را پیش از همه با خودش روشن کند : اگر ایشان یک لیدر سیاسی هستند ( که تصور می کنم تا قبل از این انتخابات بودند! ) نمی توانند با دلائل شخصی وارد عرصه سیاست شوند . ایشان اگر هنوز نیاز مردم ایران به ازادی را که تنها از مسیر سقوط جمهوری اسلامی می گذرد، در نیافته اند بهتر است عالم سیاست را به اهلش بسپارند و بعنوان یک شهروند عادی به زندگی شخصی شان بپردازند و بیش از این طرفداران سینه چاکشان را وادار نکنند که هراز گاهی در صدد توجیه اشتباهات و خبط های سیاسی ایشان برآیند . یک روز باید جمله ایشان را که "مردم باید از رهبری عذر خواهی کنند" را توجیه کنند و یک روز تمام تلاش شان را معطوف توجیه اشتباه ایشان در شرکت در انتخابات ( انتصابات ) ولی فقیه کنند . دیگر بس است 

Saturday, March 3, 2012

خاتمی به تاریخ پیوست ! باید به فکر آینده باشیم .

اگر چه اثرات شوک سنگینی که از ناحیه شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم به جامعه و بخصوص به فعالین سیاسی وارد شد هنوز برطرف نشده است اما به هر حال باید آن را به گذشته سپرد و به فکر آینده بود . شخصاً با این تحلیل مجتبی واحدی که " خوب است که مواضع سیاسی افراد روشتنر شود چرا که به نفع جنبش آزادیخواهی ایران است - نقل به مضمون " موافقم . به هر حال سقف پرواز اقای خاتمی همین است و نباید انتظاری بیش از این داشت . بقول هوشنگ امیر احمدی در برنامه روز جمعه افق از صدای آمریکا " خاتمی معمم است و معلوم است که هرگز از نظام جمهوری اسلامی نمی گذرد" ! اینجا و آنجا هم بحث و تحلیل هایی درگرفته است که مثلاً باید منتظر بود و دلیل شرکت خاتمی را فهمید یا اینکه شاید از روی "خوف" بوده است و قضایایی از این دست . به هر حال خاتمی نشان داد که مرد روزهای سخت نیست و در بزنگاههای تاریخی جا می ماند ! این را هم در جریان واقعه 18 تیر نشان داد و هم در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 84 که احمدی نژاد با تقلب سنگین به ریاست جمهوری رسید . مردان سیاسی را از روی عمل سیاسی آنان مورد قضاوت قرار می دهند و کسانی که قائل هستند که می توان هم "رجل سیاسی" بود و کار شخصی کرد ناخواسته نعل وارونه می زنند و به قول ضرب ا المثل قدیمی "دولا دولا شتر سواری" می کنند . واقعیت آن است که مسیر آزادی ایران از سقوط حتمی جمهوری اسلامی می گذرد و کسانی که به هر دلیل تمایلی به سقوط این نظام ندارند نمی توانند تا آخر این راه را با پایمردی طی طریق کنند . خاتمی هر چه بود و هر که بود از دوازدهم اسفند به تاریخ پیوست و نشان داد که نمی توان و نباید بیش از این بر روی دیوار او یادگاری نوشت . ممکن است خاتمی با خامنه ای اختلافات عمیق سیاسی داشته باشد اما دایره این اختلافات هرگزآنقدروسیع نیست که شامل آزادی مردم و دموکراسی واقعی کشور باشد. بنابراین بر ماست که با بازنگری در نگاهی که به خاتمی و امثال او داشتیم، به فکر آینده باشیم و راهمان را خودمان ادامه دهیم . دوره قهرمان بازی به سر آمده و قهرمانان واقعی ، همین مردم هستند ! زنده باد آزادی و پاینده باید ایران

Thursday, March 1, 2012

تحریم انتخابات یک عمل اخلاقی است نه سیاسی ! انسانی است نه اجتماعی !

به باور من در خلأ یک تشکل همگون و فراگیر در میان مخالفین نظام جمهوری اسلامی ، نمی توان عمل تحریم انتخابات را بعنوان یک عمل سیاسی تعبیر کرد . عمل سیاسی نیاز به برنامه ریزی و استراتژی و هدف مشخص دارد .  اما می توان گفت که مردم ایران اخلاقاً موظفند این انتخابات را تحریم کنند . تحریم انتخابات در روز دوازدهم اسفند یک عمل انسانی است . نشاندهند رشد شخصیتی و منش انسانی مردم است . نشانه همدردی با خانواده کسانی است که بر سر انتخابات قبلی جان باختند . نشاندهنده این است که مردم کودن و خنگ و احمق نیستند : حافظه دارند

امروز در ایران، مجلس عصاره خیانت به ملت است و بس !

از روزی که خمینی گفت مجلس عصاره فضائل ملت است ، مجلس در ایران هرگز عصاره انتخاب مردم نبوده است . حتا در بهترین مجالس نیز ( مجلس اول و تا حدودی مجلس ششم ) این قضیه صادق بوده است . مجلس اول همانی بود که نمایندگانش بر سر معین فر ریختند و او را کتک زدند و رفسنجانی این صحنه را با خنده نگاه کرد و مجلس ششم نیز همانی بود که نمایندگانش در برابر حکم حکومتی ساکت نشستند و تنها زمانی دست به اعتصاب غذا و تحصن زدند که صلاحیت شان را شورای نگهبان رد کرد و افسوس که دیگر خیلی دیر شده بود که مردم بخواهند با آنان همدردی کنند! سایر مجالس هم که حتا ارزش پرداختن ندارد، همان اراذل و اوباشی که در صحن مجلس فریاد " مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی " سر دادند ! این روزها که دیگر انتخابی وجود ندارد و هر چه هست و هر که هست مزدور است و نان به نرخ روز خور است و خائن به ملت . این مجلس شورا دیگر نه تنها عصاره فضائل ملت نیست که فقط عصاره کثافتکاری خامنه ای و جنتی است . محصول خیانت است و وطن فروشی . صندلی های این مجلس به خون جوانان این ملت آعشته است و هر کس بخواهد در تشکیل آن قدمی بردارد یا ناآگاه است و ناخواسته خیانت می کند یا مزدور است و دست کمی از چاقوکشان و ساندیس خوران خامنه ای ندارد

Wednesday, February 29, 2012

علی مطهری سند "جنایت علیه بشریت" خامنه ای را رسماً رو کرد

آنچه علی مطهری با هر انگیزه ای در جریان مناظره با رسایی مزدور دیگر رژیم بیان کرد صرف نظر از بازی های کثیف انتخاباتی و گول زدن مردم، سندی غیر قابل انکار از "جنایت علیه بشریت" خامنه ای و مزدوران و چاقوکشان و چماق بدستان اوست . روز سی ام خرداد فردای روزی بود که خامنه ای رسماً از تریبون نماز جمعه دستور قتل مردم را صادر کرد و دقیقاً به همین دلیل و با پشتوانه همین دستور بود که جانیان و مزدوران او به خود جرأت دادند تا خون صدها نفر از هم میهنانمان را که حرفشان فقط و فقط پس گرفتن رأیشان بود، بر زمین بریزند . حتا اگر بپذیریم که تعداد آنان همین 60 نفر ادعایی علی مطهری نیز بوده است برای اثبات جنایت خامنه ای کافیست .

این مجلس شورا، اسلامی است نه ملی ! پس هیچ ربطی به "ملت" ندارد ... هر چه هست اسلام است و بس

روزی که حاکمیت جمهوری اسلامی تصمیم گرفت که نام "مجلس شورای ملی" را به مجلس شورای اسلامی تغییر دهد، کسی نفهمید که چه توطئه شومی در پس این تغییر نام نهفته است . توطئه ای که از زمان نمایش رفراندوم 12 فروردین شروع شد و هنوز هم ادامه دارد . خالی کردن همه چیز از واژه ملی و بتعبیری کوتاه کردن دست "ملت" بعنوان صاحبان اصلی مملکت از همه ارکان کشور ! این بار اما ، پرده رسوایی نظام ولایت فقیه آنقدر بالا رفته است که هیچ خدایی هم نمی تواند آن را پایین بیاورد : مردم فهمیده اند که نه انتخاباتی در کار است و نه مجلسی که بتواند کاری برایشان انجام دهد . مردم ایران این بار در نمایش انتصاباتی خامنه ای شرکت نخواهند کرد مگر آنانکه کشورشان فقط و فقط در جیبشان و در کوچه و محلشان خلاصه می شود و نه در آینده فرزندانشان

Tuesday, February 28, 2012

واقعیت مسلم این است که تا زمانی که مردم بخواهند، جمهوری اسلامی برقرار خواهد ماند و روزی که نخواهند ...

در طول تاریخ هرگز نشده است که حکومتی بدون خواست عمومی مردم بتواند برقرار بماند یا برای مدت طولانی به حیاتش ادامه دهد! این را می توان از انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر و سرنگونی حکومت کمونیستی شوروی و انقلابات مردمی در کشورهای دیگر درس گرفت. غر زدن به جای خود اما واقعیت این است که هر گاه ملتی اراده کنند می توانند تومار خشن ترین و دیکتاتوری ترین حکومتها را نیز ظرف چند روز و چند هفته در هم بپیچند . چیزی که مهم است یک خواست و اراده جمعی است که به شکل اتحاد و همدلی در میان مردم باید بوجود آید . تاریخ ملتها سرشار از این حماسه هاست . مطمئناً روزی که مردم ایران اراده کنند می توانند نظام ولایت فقیه را با همه جبروت کاذبش در زباله دان تاریخ مدفون کنند و آن روز دیر نیست

Monday, February 27, 2012

تحریف سخنان اصغر فرهادی نشان داد که خامنه ای و مزدورانش، جایگاهی بیش از یک گوسفند برای مردم ایران قائل نیستند

تحریف سخنان اصغر فرهادی توسط خبرگزاری فارس نیوز بخوبی نشاندهنده این واقعیت است که اینان بدلیل حماقت ذاتی ای که دارند و به مصداق مثل معروف " کافر همه را به کیش خود پندارد " فکر می کنند مردم هم مثل خودشان نفهم و بیشعورند . فکر می کنند مردم هم مدرکشان تقلبی است و به دروغ زنده اند . فکر میکنند مردم هم باندازه خودشان از دنیا سر در می آورند و کسی نیست که رسوایشان کند ! فکر می کنند مردم بمثابه گله گوسفندانی هستند که چشم و گوششان فقط و فقط به دهان سید غلی رهبر و اراذل و اوباش رسانه ای و نظامی و سیاسی و فرهنگی اوست . اینان نمی دانند که هر کدام از جوانان این مملکت بتنهایی صدها برابرکل مجلس خبرگان می فهمند

Thursday, February 23, 2012

هر کس فکر می کند که لیاقت ما ایرانی ها بیشتر از احمدی نژاد و خامنه ای نیست حتمن در انتخابات شرکت کند !

اگر فکر می کنید که جمهوری اسلامی بهترین شکل حکومت در سرتاسر دنیاست
 اگر فکر می کنید که سید علی خامنه ای ولی فقیه شما و رهبر مسلمانان جهان است
 اگر فکر می کنید که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور واقعی مردم ایران و بهترین نماینده آنان است
 اگر فکر می کنید کارنامه اقتصادی دولت منخب آقای خامنه ای درخشان است. اگر فکر می کنید مجلس شورای اسلامی قدرتی برای اعمال کردن و اساساً نقشی در اداره مملکت دارد
 اگر فکر می کنید مملکت گلستان است و هیچ تهدیدی برای امنیت آن وجود ندارد و مسئولین فعلی پاکترین و بهترین انسان های روز زمین هستند
 اگر فکر می کند که هیچ اختلاسی صورت نگرفته و اگر صورت گرفته مجلس بسرعت وارد عمل شد و مجرمین را زیر  اخیه برد و برکنار کرد
 اگر فکر می کنید که جمهوری اسلامی یک حکومت برآمده از رأی مردم است و از صدر تا ذیل حاکمیت آن عصاره رأی واقعی مردم هستند
 اگر فکر می کنید شورای نگهبان کاری فرشته گونه دارد و هرگز منویات شخصی و گروهی و جناحی اش را در انتخابات اعمال نمی کند
 اگر فکر می کنید که با رأی دادن آینده فرزندانتان را تضمین می کنید و راهی می گشایید که آنان از چنگال اعتیاد و فساد و فحشا و رشوه خواری و جنگ و بدبختی رهایی یابند، حتمن در انتخابات روز 12 اسفند شرکت کنید

Tuesday, February 21, 2012

پیشنهاد : روز 12 اسفند را بعنوان "روز خانواده" گرامی می داریم و در کنار خانواده می مانیم و جایی نمی رویم !

می توانیم تصور کنیم که در کنار همه روزها و مناسبتهای مختلف تقویمی ( اعم از مذهبی و ملی و سیاسی ) یک روز را هم بعنوان "روز خانواده" گرامی بداریم و چه روزی بهتر از روز 12 اسفند ! هم مشرف به عیده و لازمه افراد مختلف خانواده همدیگه رو ببینن و هم روزیه که بهترین کار ممکن توی خونه نشستن و با خانواده گذروندنه

Sunday, February 19, 2012

نیما راشدان در برنامه پارازیط: بهترین و بدترین مردان یکصد سال اخیر ایران رضا شاه پهلوی و محمد موسوی خوئینی ها هستند !

اگر برنامه جمعه قبل پارازیط ( نسخه جدید پارازیت خودمان ) را ندیده اید حتمن آن را ببینید . در این برنامه مهمانان بخش جدید "راست و چپ " آقایان علی افشاری و نیما راشدان بودند . در این بخش، مهمانان به سؤالات متعددی پاسخ کوتاه دادند از جمله اینکه بنظر شما بهترین و بدترین شخصیت های یکصد سال اخیر ایران چه کسانی بودند، علی افشاری به ترتیب از آقای دکتر محمد مصدق و اسدالله لاجوردی - قصاب اوین - نام برد و نیما افشاری به اسم رضا شاه پهلوی و محمد موسوی خوئینی ها اشاره کرد . شخصاً پاسخ نیما راشدان را بسیار دقیقتر و به واقعیت نزدیک تر می بینم . مطمئنم در آینده ایران، تاریخ قطعاً روزی در مورد هر کدام از این افراد قضاوت دقیق خواهد کرد و نقش هر کدام را در روند تحولات سیاسی ( یا در انسداد سیاسی و بسط استبداد ) بدقت بررسی خواهد کرد. هوشمندی نیما راشدان را در انتخاب این اسامی ستایش می کنم

Thursday, February 16, 2012

ملت شریف ایران! برای آزادی میهن هر کاری می خواهید بکنید، بکنید اما خواهشاً روز 12 اسفند هیچ کاری نکنید

مبارزه با رژیم دیکتاتوری حاکم، البته سخت است و صد البته که مرد عمل می خواهد . این مبارزه بدون پرداخت بها نیست و تا همین الآن هم مردم ایران بهای سنگینی برای آن پرداخته اند . بهای سنگینی که شامل هزاران هزار جانباخته و ده ها هزار زندانی و اعدام و فرار و تبعید و ... بوده و هست . اوضاع و احوال بد اقتصادی و سختی معیشت و نابرابری اجتماعی و بی اعتباری جهانی و رواج خرافات و بی فرهنگی و ... هم بخش دیگری از این بها بوده که تاکنون مردم ایران با گوشت و پوست و استخوان خود آن را پرداخته و هنوز هم دارند می پردازند . این مردم همواره نشان داده اند تا فرصتی پیش می آید از آن استفاده کرده و مخالفت خود را با نظام ولایت فقیه حاکم بر کشورشان اعلام می دارند . اینک اما روزی است که باید به جنبه دیگری از این مبارزه پرداخت : جنبه ای که در آن ، بی عملی بهترین روش مبارزه است . روز دوازدهم اسفند که مصادف است با برگزاری انتخابات فرمایشی رژیم، یکی از بهترین جنبه های این نوع مبارزه است . کافی است مردم تا جایی که می توانند و امکان دارند هیچ کاری نکنند. حتا قدم از قدم برندارند و از منزل هم خارج نشوند . به همین سادگی ! هر نوع بیرون آمدن از منزل در روز انتخابات - اگر به منظور شرکت در خیمه شب بازی رژیم نباشد و اگر الزام آنچنانی نداشته باشد - تنها و تنها در حکم آش نخورده و دهن سوخته است. پر کردن و شلوغ کردن صحنه های رسانه "غیر ملی" و مصداق این شعار شدن است که : این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده ! این شعار تنها برازنده کسانی است که واقعاً خود را ابواب جمعی ولایت فقیه می دانند و با ادامه وضع موجود مشکلی ندارند. پس اگر نمی خواهیم از حضورمان در خیابان سوء استفاده کنند و اگر نمی خواهیم در انتخابات از پیش تعیین شده شرکت کنیم فقط و فقط کافی است در منزل بمانیم و به خودمان استراحت بدهیم . همین
خودمان را تبدیل به لشکر آ سید علی خامنه ای نکنیم

عجب بدبختی ایه : در تمام خاورمیانه حتا یک رهبر بازنشسته نداریم

تا حالا دقت کردید که در چه منطقه گل و بلبلی زندگی می کنیم ؟ در تمام منطقه خاورمیانه ( یا بهتر است بگویم در عمده کشورهای منطقه شامل کشورهای عربی و اسلامی و آفریقایی و ... ) حتا یک نمونه رهبر بازنشسته نداریم ! رهبری که مثل بچه آدم بیاید و مثل همان بچه آدم برود پی کارش ! رهبران ( اعم از انتخابی و غیر انتخابی ، خداداد یا غیر خداداد ) یا در ضمن خدمت ریق رحمت را سر می کشند یا سرنوشتشان آنها را به پای چوبه های دار می برد یا مانند موش در این سوراخ و آن گودال پیدایشان می کنند یا در بهترین حالت فرار می کنند و برای همیشه گورشان را گم می کنند . نمی دانم براستی این چه نعمتی است که خداوند نصیب این گوشه از جهان خلقت کرده است که مردم این دیار همواره بر سرامر ساده ای چون آمدن و رفتن رهبران باید تا به این میزان سرمیه بگذارند و جان و مالشان را به خطر بیندازند و دست آخر با قتل عام و کشتار و انقلاب مجبور شوند مملکتشان را سالها به عقب ببرند  دوباره روز از نو، روزی از نو ! صدام، قذافی، مبارک، بن علی، خمینی، خامنه ای، حافظ اسد و اینک توله اش بشار اسد، علی عبدالله صالح، عمر البشیر، علی اف، ترکمن باشی و انواع و اقسام شاه و شیخ در اینجا و آنجای منطقه باید یا همیشه در قدرت باشند یا اینکه به بدترین شکل ممکن از صحنه تاریخ حذف شوند ! براستی مشکل کجاست ؟

Tuesday, February 14, 2012

چه بخواهیم و چه نخواهیم، دوران رهبران کاریزماتیک بسر آمده است

با احترام به جایگاه آقایان موسوی و کروبی و تلاشی که برای احیای کلمه آزادی و حقانیت مردمی طی دو سال اخیر انجام داده اند و نیز با تعظیم در برابر تمام کسانی که طی این چند سال همواره جان و مال و امنیت و آسایش خود را برای مردم فدا کرده اند، باید تأکید کنم که در انقلابات نوین ( که بیشتر جنبه اصلاحی دارند تا انقلابات خونین ) دیگر جایگاهی برای رهبران کاریزماتیک از نوع گاندی و ماندلا نیست . مردم کشورها دیگر به مثابه عوام ( یا صریحتر بگویم گله گوسفندان ) نیستند که کسی بیاید و افسارشان را بدست بگیرد و به هر راهی که دلش خواست بکشد شان ! اگر روزی به این رشد برسیم که بفهمیم نیازی به رهبری منسجم نداریم مطمئناً تومار دیکتاتوری را در هم می پیچیم . تا زمانی که برای حرکت و ادامه راه جنبش منتظر باشیم که کسی بیاید و از ما بخواهد که بپا خیزیم، خامنه ای همانجایی نشسته است که الآن نشسته ! نگاهی به تحرکات تونس و مصر و لیبی و سوریه و حتا یمن و بحرین بیندازید : آیا اسم کسی مطرح بود ؟ آیا مردم بدنبال کسی بودند ؟ خیر ... باید مردم به آستانه ای برسند که احساس کنند ادامه راه برایشان پرهزینه تر از تغییر است . به همین سادگی! امیدوارم آن روز دیر و دور نباشد

Monday, February 13, 2012

بالاخره خامنه ای یک حرف راست زد : تهدیدی که بسرعت در هند و گرجستان عملی شد

کمتر از ده روز از تهدید خامنه ای به اعمال تهدید علیه منافع خارجی ، شاهد دو فقره بمب گذاری ( بمب های مغناطیسی از همان نوعی که اخیراً در تهران منفجر شد ! ) بودیم که طی آنها دیپلمات های اسرائیلی هدف عملیات تروریستی قرار گرفتند . اگر چه در هیچکدام از این بمب گذاریها آسیبی به دیپلمات ها نرسید ( در هند همسر دیپلمات زخمی شد و در گرجستان بمب شناساسیی و خنثی شد ) اما موقعیت بمب گذاری ها به لحاظ گستره جغرافیایی بسیار جالب توجه می نماید و پیامی در بطن خود دارد به این مفهوم که جمهوری اسلامی در تمامی منطقه نیروی آماده دارد تا منافع هر کشوری را که بخواهد مورد تهدید قرار دهد . دولت و حاکمیتی که فرزندان ایران را آنچنان مورد کشتار و شکنجه و تجاوز قرار داد مطمئناً در مواجهه با خارجی ها روشی نرمتر بکار نخواهد برد

نامه سرگشاده به کلیه فعالین سیاسی مخالف رژیم جمهوری اسلامی: کمپین درخواست برای تحریم رسانه ای رژیم را راه اندازی کنید !

به کلیه فعالین سیاسی مخالف رژیم جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور که صدایشان به گوش جهانیان می رسد
اینک که کشور ما به لطف ویرانگری جمهوری اسلامی مواجه است با شدیدترین انواع تحریمهای اقتصادی و اینک که هر روز بیشتر از روز قبل صدای کوبیدن بر طبل جنگ توسط تندروان در دوسوی مرز شنیده می شود بر همه ماست که برای نجات میهن از هیچ فعالیتی دریغ نکنیم . اینک که اقتصاد کشور بطرز روزافزونی ورشکسته شده است و کمر مردم زیر بار فشار تحریم روزبروز بیشتر خم می شود و اینک که ادامه حیات جمهوری اسلامی، کشور را به آستانه ویرانی و تباهی کشانده است، بر همه مخالفین این نظام دیکتاتوری است که فریاد حق طلبی مردم ایران را با صدای بلندتر بگوش جهانیان برسانند و ضمن توجه دادن افکار عمومی جهانی به وضعیت وخیم و اسفبار زندگی در ایران، از مجامع و دولت های جهان بخواهند تا صفحه دیگری از تحریم را پیش روی نظام ولایت فقیه حاکم بر ایران بگشایند . حال که جمهوری اسلمی به انواع و اقسام روش ها دست یازیده تا دسترسی مردم ایران را به اطلاعات محدود و محدودتر کند چرا باید خود بتواند از همه امکانات فنی جهان استفاده کرده تا به تبلیغ خود بپردازد و با انواع و اقسام روشها، افکار عمومی جهانیان را مورد حمله های تروریستی قرار دهد؟ انواع و اقسام کانالهای تلویزیونی رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی هر روز بیش از روز قبل بر دامنه هجمه فرهنگی این رژیم افزوده و به رواج بنیادگرایی، جهالت و تنفر می پردازند و در زیر لوای مذهب، بیشترین جفا را در درجه اول به همان مذهب نموده و همزمان از سرمایه های ملی کشور به نفع تبلیغ افکار انحرافی و مخرب خود می پردازد! بر شماست تا صدای فریاد هم میهنان خود باشید و جهانیان را اقناع کنید تا راه را براین هجمه فرهنگی رژیم ببندند. جمهوری اسلامی نشان داده است که هیچ سنخیتی با مقوله اطلاع رسانی آزاد ندارد و کلیه مسیرهایی را که ممکن است مردم ایران از طریق آنان بتوانند به اطلاعات آزاد دسترسی پیدا کنند بسته است. بستن اینترنت به روی مردم و پخش انواع و اقسام پارازیت بر روی کانالهای ماهواره ای که حتا در بسیاری موارد، سلامتی مردم را به شکل جدی مورد تهدید قرار داده است تنها بخشی از روشهای فاشیستی نظام برای تضمین بقای خویش است. همزمان، همین نظام دارد بیشترین بهره را از مقوله اطلاع رسانی و امکانات فنی جهانیان برای تبلیغ افکار انحرافی خود میبرد. منصفانه نیست که این مسیر بیش از این به روی نظام باز باشد. راه اندازی کمپینی جهت توجه دادن جهانیان به این وضعیت اسفبار و تشویق مجامع به یک اقدام قاطع کمترین کاری است که اکنون باید توسط مخالفین نظام از هر قبیله و حزب و اندیشه سیاسی که هستند، انجام پذیرد. بدیهی است این سلسله تحریم ها نه تنها اثری بر مردم داخل نخواهد داشت بلکه آنان را در ادامه راه با امید بیشتر به پایان بخشیدن به حیات این نظام کهنه پرست و فاشیستی به میدان مبارزه خواهد کشاند و از حیف و میل شدن بیش از پیش سرمایه های ملی شان جلوگیر خواهد کرد. سکوت و بی عملی امروز شما، مسئولیتی سنگین برای شما به بار خواهد آورد که در فردای ایران آزاد قطعاً از عهده پاسخگویی به آن بر نخواهید آمد
امضاء - یک ایرانی

Sunday, February 12, 2012

آقای خامنه ای ! مگر شما نمی گویید که پرطرفدارترین رهبر دنیا هستید ؟ خودتان را به رأی مردم بگذارید

آقای سید علی خامنه ای
رهبر جمهوری اسلامی
ولی امر و رهبر خودخوانده  مسلمانان جهان
این نه نامه سرگشاده است و نه فحشنامه و شعار ، یک پیشنهاد مشخص است برای شما که این روزها حال خوشی ندارید و همه خبرها برای شما خبرهای بد است ! این روزها که شما و طرفداران تان بطرز وسیع و روزافزونی مورد انتقاد داخلی و بین المللی هستید و دائم باید به فکر این باشید که به این دشمن داخلی و به آن بدخواه خارجی جواب بدهید و مشت محکم حواله دهن این و آن کنید. نامه ای است از سر خیر خواهی که عمل به آن شر همه دشمنان را به یکباره از سر شما و نظام مورد حاکمیت تان کم می کند و دیگر به احدی اجازه نمی دهد که بر علیه شما حرفی بزند و نظام شما را مورد تحریم و تهدید قرار دهد. باور کنید این کار برای شما بسیار راحت تر و کم هزینه تر است و مطمئنم به سرعت همه انتقادها و تهدیدات را از بین می برد و همگان جایگاه مردمی شما را به رسمیت شناخته و دیگر جرأت نخواهند کرد به ساحت مقدس تان اسائه ادب نمایند . دیگر نه نیاز دارید نگران دشمنان خارجی باشید و نه لازم خواهد بود وقتتان را مصروف شکستن دندان مزدوران داخلی شان بکنید. باور کنید این کار هم به صرفه و صلاح خودتان است هم مردم ایران که داعیه رهبری شان را دارید. اگر دنیا بداند شما آنچنانکه خود مدعی هستید از طرفداری اکثریت قریب به اتفاق مردم کشور برخوردارید دیگر حتا نگران بمب اتمی شما هم نخواهد بود چه رسد به فعالیت های محدود هسته ای و مخفی کردن آنها. پس بیایید و هم خودتان را راحت کنید و هم دنیا را و هم مردمی را که این همه به آنان علاقمندید و آنان نیز به شما عشق می ورزند! بگذارید این مردم هم نفس راحتی بکشند و به فکر زندگی و معیشت شان باشند و نگران گرانی و قحطی نباشند و هر روز را با ناامیدی به شب نرسانند. اگر این انتخاب صورت پذیرد و مردم خود به عینه ببینند که شما چه انسان ممتاز و پرطرفداری هستید، باور کنید دیگر نه کسی چرأت بدحجابی خواهد داشت نه به فکر اعتیاد خواهد افتاد . نه کسی رشوه خواهد گرفت و نه بیش از این شاهد دزدی و اختلاس خواهیم بود . همه شرکت ها برای سرمایه گذاری در ایران صف خواهند بست و ایران و مردم تحت رهبری شما به سعادت دنیوی و اخروی خواهند رسید ! آقای خامنه ای ... خود را به رأی مردم بسپارید اگر واقعاً همانی هستید که خود می گویید و طرفداران و سینه چاکان تان از بلندگوهای وابسته به شما فریاد می زنند

Thursday, February 9, 2012

اهمیت اعتراف اخیر حسن نصرالله به وابستگی به جمهوری اسلامی و تکلیف ما و مردم سوریه و لبنان در قبال آن

پس از اعلام خامنه ای مبنی بر کمک به حزب الله در تمام طول حیات این سازمان مافیایی وابسته که به لطف این کمک ها توانسته است جایگاهی کاذب در سیاست داخلی لبنان برای خود دست و پا کند ، شاهد اعتراف صریح حسن نصرالله به دریافت انواع و اقسام کمک ها از رژیم حاکم بر ایران در طول سی سال گذشته هستیم. اگر چه بر کسی پوشیده نبوده و نیست که این سازمان تروریستی - در عمل - همواره مورد حمایت همه جانبه نظام ولایت فقیه حاکم بر ایران بوده و این حمایت هم متأسفانه فقط محدود به دوره احمدی نژاد نبوده و تقریباً تمام طول حیات جمهوری اسلامی را شامل می شود، اما اعتراف صریح حسن نصرالله جای هر گونه شک و شبهه را ازبین می برد . تا آنجا که به مردم ایران ( که صاحبان اصلی این پولها بوده و بدون اجازه و تأیید آنان این پولها به تروریست های حزب الله و حماس داده شده است ) مربوط می شود آنان نظر خود را در قالب شعار معروف " نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران " اعلام کرده اند . روزی هم خواهد رسید که همه کسانی که در این دزدی ملی از مردم ایران شرکت داشته و یا حد اقل از آن اطلاع داشته اند ( تمامی دولت ها و مسئولین نظام را می گویم ) باید بخاطر این خیانت به کشور مورد محاکمه قرار گیرند . بعد دیگر این ماجرا به مردم لبنان و سوریه مربوط می شود . نمی دانم مردم لبنان این وابستگی را چگونه ارزیابی کرده و چگونه حاضر به قبول و تحمل آن هستند اما این را می دانم که اگر روزی معلوم شود که مثلاً بخشی از نیروهای حاکم بر کشور ما اینگونه به یک نیروی خارجی ( هر کس که باشد ) وابسته هستند و تمامی هویت خویش را مدیون خارجیانند برای یک لحظه هم که شده مورد تحمل قرار نخواهند گرفت چرا که هر نوع جنایتی را شاید بتوان تحمل کرد و با آن مبارزه کرد اما وابسته بودن و گوش بفرمان خارجی بودن خیانتی نابخشودنی است . حزب الله لبنان در طول سالیان اخیر به مدد این کمک ها برای خودش پایگاه و جایگاهی در میان مردم لبنان درست کرده و رأی آنان را خریده و با به مسخره گرفتن دموکراسی، خود را به نظام حکومتی لبنان تحمیل کرده است تا آنجا که هر نوع حرکت بسمت دموکراسی و احقاق حق مردم را با بازی های سیاسی به انسداد می کشاند . آخرین نمونه از این انسداد سیاسی را هم می توان در متوقف ساختن جریان محاکمه قاتلان رفیق حریری نخست وزیر فقید لبنان و تهدید به از رسمیت انداختن دولت و انجام عملیات نظامی و بروز جنگ داخلی در این کشور بلازده جستجو کرد . نکته حائز اهمیت دیگر اینکه،حزب الله لبنان در طول سالیان اخیر و برای جلب جوانان، اقدام به تأسیس بنگاههای مهر و محبت کرده و با تشویق صیغه ( فساد اسلامی )  آنان را دچار انواع و اقسام مشکلات اخلاقی کرده و با این وسیله از آنان باجگیری می کند و رأی آنان را میخرد . از طرف دیگر مردم سوریه نیز که این روزها در آتش جنایت بشار اسد می سوزند و محکم و استوار ایستاده اند و درخون عزیزانشان دست و پا میزنند، باید بدانند که رژیم بعثی سوریه با پشتیبانی لجستیک روسیه و جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان ( نوچه جمهوری اسلامی و بدنه اصلی دولت حاکم بر کشور همسایه غربی شان ) اقدام با این حجم گسترده جنایت می کند و تکلیفشان را با مردم لبنان روشن کنند تا آنان نیز بدانند که اگر به خود نیایند و نطفه این بچه حرامزاده جمهوری اسلامی را قطع نکنند در آینده نمی توانند همسایگان خوبی برای آنان باشند و در آرامش و صلح زندگی کنند

Wednesday, February 8, 2012

وتوی قطعنامه اخیر شورای امنیت در مورد رژیم بشار اسد : پوست خربزه ای که غرب زیر پای روسیه و چین انداخت

اگر چه قطعنامه شورای امنیت که بر اساس پیش نویس پشنهادی از جانب اتحادیه عرب تنظیم شده بود با رأی وتوی کشورهای روسیه و چین مواجه شد و به جایی نرسید اما با نگاهی دقیقتر به این مسئله که رژیم بشار اسد، مشروعیت بین المللی و داخلی خود را از دست داده و  بزودی سرنگون خواهد شد، به این نتیجه می رسیم که این رأی منفی از اعتبار و حیثیت بین المللی روسیه و چین هم تا اندازه زیادی خواهد کاست و این دولت ها را در افکار عمومی داخلی خودشان نیز با چالش مواجه خواهد کرد. به باور من کلیت این داستان با توجه به اینکه کشورهای غربی نیز می دانستند که روسیه و چین هرگز تن به تأیید چنین قطعنامه ای نخواهند داد، را می توان بعنوان یک دام برای این دو کشور تلقی کرد . واکنشهای منفی در میان کشورهای اروپایی و عربی و نیز افکار عمومی جهانی نسبت به این حرکت روسیه و چین بسیار جدی تر از چیزی بود که آنها انتظارش را داشتند. صرف نظر از اینکه اساساً چرا این دولتها دست به چنین اقدامی زدند و آبروی خود را به پای رژیمی که صدای لرزش ستونهای آن هر روز بیشتر و بیشتر به گوش می رسد، ریختند باید این واقعه را به فال نیک گرفت ! فال نیک از این جهت که همه جهان متوجه شد که دولت های روسیه و چین که اساساً ماهیتی دیکتاتوری دارند و خود از ناقضان اصلی حقوق بشر هستند ، دیگر بسادگی نه می توانند از رژیمی پشتیبانی کنند و نه مردم کشورهای بر روی  اتحاد و دوستی با آنان حساب باز می کنند . با سقوط قریب الوقوع رژیم بشار اسد، نوبت به متحد دیرین و استراتژیک آن یعنی نظام ولایت فقیه حاکم بر کشورمان خواهد رسید و اینان نیز که بسان رژیم بشار اسد تمامی تخم مرغ های اعتبار جهانی شان را یکسره در سبد روسیه و چین گذاشته اند لرزشی شدید بر پیکره خویش احساس خواهند کرد. این واقعیت را حتا حماس هم فهمید و حساب خود را از رژیم بشار اسد جدا کرد و با کنار گذاشتن روش های مسلحانه، با جناح فتح به رهبری ابو مازن به توافق رسید و فصلی نوین در روش سیاسی خود آعاز کرد. بدیهی است در این میان مقاومتهایی از جانب حزب الله لبنان نیز دیده خواهد شد ولی نهایتاً آنان نیز به این نتیجه خواهند رسید که با برکناری رژیم بنی اسد از صحنه قدرت سوریه، بند نافشان از نظام ولایت فقیه قطع خواهد شد و باید برای بقای خویش طرحی نو دراندازند . مطمئنم بزودی شاهد تحولات شگرفی در منطقه خواهیم بود که هر کدام از آنها ضربه ای هولناک بر بدنه دیکتاتوری مذهبی در ایران وارد خواهد کرد و این رژیم و دوستان نابابش یعنی روسیه و چین را با مشکلات فزاینده ای مواجه خواهد ساخت . روزی خواهد رسید که دولتهای چین و روسیه از کاری که شنبه گذشته در شورای امنیت انجام دادند بشدت پشیمان خواهند شد و این را می گذارم به حساب اینکه به رغم همه زرنگی ادعایی شان، پوست خربزه ای را که غرب به رهبری آمریکا زیر پایشان انداخت ندیدند و پا بر روی آن گذاشتند

Monday, February 6, 2012

احیای دوباره جنبش سبز آزادیخواهی ایرانیان تنها عاملی است که می تواند از بروز جنگ تحمیلی جمهوری اسلامی به ایران جلوگیری کند

چنانکه ایرانیان اجازه دهند که تندروان حاکم بر کشور به کار خود ادامه دهند، بی شک این غاصبان حکومت، کشور را به پرتگاه جنگ در خواهند غلطاند. اگر اوضاع - آنچنانکه هست - ادامه یابد و افراطیان در دو سوی مرز ( نظامیان و روحیانیان کله خشک در این سوی مرز و راست های افراطی در آمریکا و اسرائیل که همواره رمز بقای خویش را در جنگ و بحران یافته اند ) اجازه یابند روشهای افراطی خود را ادامه دهند، ایران ما در دامن جنگی گرفتار خواهد شد که آخرین متضرران آن همانهایی خواهند بود که آن را آغاز کرده اند! اگر جنبش سبز آزادیخواهی در این زمانه پرآشوب، بمانند ققنوس از میان آتش و خاکستر خشونت رژیم، سر برنیاورد، قطعاً بزودی شاهد انواع و اقسام تهدید نظامی و حمله خواهیم بود که تنها و تنها به ادامه حیات نظام ولایت فقیه کمک خواهد کرد. واضح است که با فراگیر شدن روزافزون دامنه تحریمها علیه رژیم ( که در نهایت مردم ایران را متأثر خواهد کرد و نه عوامل و مزدوران نظام پوسیده ولایت فقیه را ) روز بروز بر میزان مشروعیت بین المللی هر گونه حمله احتمالی افزوده می شود و کشورمان بیشتر و بیشتر به خطر می افتد. در یان میان، اما، تنها و تنها یک عامل است که می تواند از این خطرات احتمالی ( که هر روز بر قطعیت شان نیز افزوده می شود ) جلوگیری کند و آن چیزی نیست جز احیا و "بازخیزش" دوباره جنبش سبز آزادیخواهی ایران، جنبشی که نماینده همه ایرانیان از هر نژاد و قومیت و زبان و مذهبی است و فصل مشترک همه آنان که همانا ایرانی بودنشان است را نمایندگی می کند. جنبشی که ماهیت ضد استبدادی و حق طلبانه دارد و متعلق به هیچ جناح خاص سیاسی و ادیئولوژیک نیست . نه به موسوی و کروبی تعلق صرف دارد و نه به چپی ها و مشروطه خواهان و سلطنت طلبان و مذهبیون و ... ، جنبشی که پایه اصلی آن ایرانی بودن است و بس! تنها این جنبش حق طلبانه است که می تواند قدرت ایرانی ها را رخ جهانیان بکشد و آنان را از حمله به ایران منصرف نماید . هیچ کشوری در دنیا قادر نیست افکار عمومی جهانی را اقناع کند اگر به کشوری دیگر که مردمش برای آزادی و دموکراسی مبارزه می کنند، حمله کند و قطعاً در صورت چنین اشتباهی مورد تنفر جهانی قرار خواهد گرفت و حتمن باید پاسخگوی رفتار غیر متمدنانه و غیرانسانی اش باشد. پس، ای هم میهنانم ! در آستانه 25 بهمن با هدف جلوگیری از حمله به مام میهن برخیزید و از پا ننشینید تا مرکر خطر را که همانا نظام پوسیده ولایت فقیه است از میان بردارید

Friday, February 3, 2012

مقام معظم مقوا: ما هم تهدیدهایی برای دنیا داریم ! دنیا : وای وای وای ... چقدر ترسیدیم !

واکنش جامعه جهانی به تهدیدهای قدرتمندانه رهبر مسلمانان جهان ( در آینده نزدیک مقوای معظم ) که در نماز جمعه امروز تهران اعلام شد چیزی جز ترس و هراس همه دنیا از ایشان نبود ... همانطور که تهدید به بستن تنگه هرمز آنچنان کارگر افتاد و دیگر از آن به بعد حتا یک قایق موتوری آمریکایی هم از آنجا رد نشد ، این بار هم تهدید مقام عظمای مقوایی حتمن مؤثر خواهد افتاد

Thursday, February 2, 2012

می شه ده نفره هم برد! می شه با امکانات کمتر هم نتیجه بازی رو عوض کرد، مهم، اراده است آنهم در میدان مبارزه برای آزادی.

دربی هفتاد و چهارم که به باور من از نقطه نظر ورزشی یکی از بهتری بازی های طول تاریخ این بازی ها بود با نتیجه ای عجیب به اتمام رسید . صرف نظر از بحث های ورزشی و فوتبالی، این بازی درس بزرگی به همه ما داد : اینکه می توان با امکانات کمتر، با نفرات محدود تر و در کمال ناامیدی به پیروزی رسید ! امیدوارم این درس بزرگ سرمنشأ حرکتی نوین در جنبش آزادیخواهی ما مردم ایران باشد تا اولاً به خود و ثانیاً به همه جهانیان ثابت کنیم که می توان از شکست ، پیروزی ساخت ! مهم ، اراده و خواستن است

Wednesday, February 1, 2012

انقلاب اسلامی 57 حاصل خیانت تاریخی باصطلاح روشنفکران مذهبی بود

این روزها در آستانه سی وسومین سال پدیده ای است که انقلاب اسلامی می نامندش و من ترجیح می دهم آن را شورش کور و احساسی مردمی بنامم که گول روشنفکران مذهبی و فعالین چپ و سوسیالیست های اسلامی که بعدها مجاهدین خلق نام گرفتند، بنامم . وقتی به تاریخ فعالیت سیاسی خمینی بعنوان "رهبر" این انقلاب بنگریم، اولین حضور جدی سیاسی او را در ارسال نامه ای به محمد رضا شاه در سال 1341 ( قبل از وقایع 15 خرداد چهل و دو ) می بینیم که به اعطای حق رأی به زنان اعتراض کرده بود و ادعا کرده بود که با این کارشاکله اسلام به لرزه در می آید و دین و دینداری مردم به باد فنا می رود! این واقعیت را همه کسانی که دنباله روی خمینی ( و در اصل بالا کشنده او از نجف به نوفل وشاتوی پاریس و معرفی اش به جهانیان ) بودند می دانستند و دم بر نیاوردند . همه آنها می دانستند که خمینی مبتکر نظریه ولایت فقیه است و شوربختانه با همه سواد و دانشی که داشتند، دم برنیاوردند و پیش از آنکه به فکر آزادی و دموکراسی واقعی باشند ترجیح دادند کینه های شخصی و حزبی و صنفی خود را بر آزادی و دموکراسی مقدم بدارند و از نردبانی که پله های آن را احساسات مذهبی و بیسوادی سیاسی و ندانم کاری مردم آن زمان بود، بالا بروند . شخصاً بر این باورم که روزی خواهد رسید که تاریخ در مورد این خیانت تاریخی قضاوت خواهد کرد و نسل آینده پی خواهند برد که هرگز به کسانی که خود را روشنفکر مذهبی یا دینی می نامند اعتماد نکنند . در این باب سخن بسیار است که امیدوارم روزی بتوانم همه آن را به رشته تحریر درآورم

Monday, January 30, 2012

محمد نوری زاد در برنامه تلویزیونی "افق" صدای آمریکا : بشار اسد ، آینده آقای سید علی خامنه ای است

در برنامه " افق " صدای آمریکا که روز دوشنبه دهم بهمن ماه پخش شد یکی از مهمانان برنامه آقای محمد نوری زاد بود که از تهران و با تماس تلفنی در کنار آقایان بابک داد و مجتبی واحدی مهمانان سیامک دهقانپور مجری خوب برنامه بودند . موضوع بحث هم نامه های سرگشاده ارسالی به سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی بود . اگر چه فضای کلی بحث به نوعی هم رأی بود کارشناسان را نشان می داد اما گاهی می شد بوی احتیاط را از سخنان محمد نوری زاد حس کرد تا اواخر بحث که ایشان با مقایسه رهبری نظام اسلامی با بشار اسد دیکتاتور خونریز سوریه گفت : بشار اسد امروز، آینده رهبر جمهوری اسلامی است . یعنی آنچه امروز در سوریه می گذرد فردای ایران ماست ! این جمله، گفتنش آنهم از تهران بسیار شجاعت می خواهد و من بخاطر همین یک جمله شجاعت محمد نوریزاد را می ستایم و در عین حال از این مقایسه نگرانم، پس هم میهنانم ! بکوشیم تا کار میهن مان به جایی که امروز سوریه در آن بسر می برد، نکشد
در فراز دیگری از این برنامه - که به باور من بسیار جالب و دیدنی بود - بابک داد ضمن مقایسه سید علی خامنه ای با سلمان رشدی و کاریکاتوریست های دانمارکی که به جرم محارب بودن و دین گریز کردن مردم به قتل محکوم شده اند، گفت : علی خامنه ای با اعمال دیکتاتوری در ایران و طی سالیان اخیر باعث دین گریزی هزاران هزار و بلکه میلیونها تن از ایرانیان شده است و اگر قرار باشد که برای کسی حکم محاربه صادر و خونش حلال گردد، او اولین کسی است که این قرعه به نامش اصابت می کند

Friday, January 27, 2012

اگر واقعاً جمهوری اسلامی در سوریه آدم می کشد پس می توان نتیجه گرفت که مزدوران آنها نیز جوانان ما را در تهران کشته اند.

پخش تصاویر مربوط به اعترافات تکاندهنده چند ایرانی که ظاهراً وابسته به نیروهای نظامی ایران ( احتمالاً سپاه قدس سپاه پاسداران ) هستند و طی آن اعلام می کنند که در قالب یک برنامه همکاری با نیروهای امنیتی رژیم بشار اسد دست به کشتار مردم معترض سوریه و حتا زنان و کودکان نموده اند ، در صورت صحت، بسیار مهم و صد البته شرم آور است . شرم آور از این جهت که بسیاری از مردم سوریه که این نوع تصاویر را می بینند، از آنجا که به ماهیت مزدوری این افراد واقف نیستند به این نتیجه فوری و منطقی خواهند رسید که این مردم ایران هستند که دارند با رژیم جلاد بعثی همکاری می کنند و مردم بیگناه سوریه را می کشند. نباید از مردم عادی سوریه انتظار داشت که آنقدر اطلاعات داشته باشند که بدانند این جماعت از میان مردم نیستند و صرفاً دارند مزدوری می کنند . مهمتر از این سوء برداشت - به باور من - نتیجه ای است که ما ایرانیان می توانیم بگیریم : اگر واقعاً نیروهای مزدور سپاه ( که عمدتاً از میان جوانان فریب خورده، کم سواد، روستایی و احتمالاً دارای سوء سابقه های عجیب و غریب هستند ) اینچنین در سوریه دست به جنایت می زنند پس می توان نتیجه گرفت تمامی شایعات مربوط به حضور نیروهای حزب الله لبنان و - حالا دیگر می توان گفت - امنیتی سوریه در جریان سرکوب اعتراضات مردم به کودتای انتخاباتی سال 88 نیز صحیح است. اگر چه این رژیم ها عمر چندانی برایشان باقی نمانده و دیر یا زود خواهند رفت اما باید هشیار بود تا مبادا حساب چند مزدور خارجی به پای مردم یک کشور نوشته شود و این نوع اعمال باعث ایجاد دشمنی در میان ملت ها گردد

Tuesday, January 24, 2012

آیا دریافت جازه اسکار توسط اصغر فرهادی ممکن است تکرار حادثه ملبورن را در پی داشته باشد ؟

اگر چه نام فیلم با کلمه " جدایی " شروع می شود اما همین فیلم ممکن است یک بار دیگر اسباب آشتی و اتحاد ایرانیان را فراهم آورد. همگان می دانیم که رژیم جمهوری اسلامی هیچ نظر خوشی به این فیلم ندارد و دقیقاً همین نکته باعث اقبال بینظیر مردم به آن شده است . البته این فیلم - حداقل از منظر تکنیکی و حرفه ای - فیلم قابل ستایشی است که تا کنون جوایز متعددی را نصیب تیم سازنده اش کرده است . نامزدی فیلم "جدایی نادر از سیمین " برای دو بخش بهترین فیلم خارجی و بهترین فیلمنامه، برای اوین بار در تاریخ سینمای ایران ما را در یک موقعیت حساس و تاریخی قرار داده است ! با یادآوری موج شادی مردم از دریافت جایزه گلدن گلوب در هفته گذشته می توان پیش بینی کرد که بار دیگر ممکن است این اتفاق در حجم و ابعاد وسیعتری رخ دهد . دوستانی که روز هشتم آذر سال 76 را به یاد می اورند می دانند حادثه ملبورن یعنی چه ! روزی که تیم ملی فوتبال ایران در اوج ناامیدی و در حالی که در بازی برگشت با استرالیا 2-0 از حریف خود عقب بود توانست با دو گل تاریخی کریم باقری و خداداد عزیزی نتیجه بازی را دو بر دو مساوی کند و با توجه به تساوی یک - یک در تهران و به لطف تعدا گل زده بیشتر در خانه حریف، بعنوان سی و دومین و آخرین تیم شرکت کنند در بازی های نهایی جام جهانی 98 فرانسه معرفی گردد. این پیروزی درخشان موجی از شادی در میان مردم برانگیخت بقسمی که شهر تهران و بیشتر شهرهای کشور تا ساعتها در اختیار مردمی بود که به عشق نام ایران به خیابانها آمده بودند و شادی می کردند . پرسش من هم دقیقاً همینجاست : آیا دریافت جازه اسکار توسط اصغر فرهادی ممکن است تکرار حادثه ملبورن را در پی داشته باشد ؟

اوباما: کسانی که ادعا می کنند آمریکا رو به افول است، حتا خودشان هم نمی دانند در مورد چه چیزی حرف می زنند

اگر چه بخش عمده سخنان باراک اوباما در سخنرانی سالیانه به مسائل اقتصادی داخل آمریکا اختصاص داشت اما در بخشی از همین سخنان - بعد از اشاره به انزاوی تاریخی جمهوری اسلامی - جمله ای گفت که بنظر من بسیار معنادار بود . اوباما گفت : کسانی که ادعا می کنند آمریکا رو به افول است، حتا خودشان هم نمی دانند در مورد چه چیزی حرف می زنند ! به باور من روی اصلی سخن اوباما به رهبران نظامهای پوسیده و دیکتاتوری چون ولایت فقیه حاکم بر ایران بود که دن کیشوت وار آمریکا را شکست خورده معرفی می کنند و همواره برای توجیه اعمال ناشایست و خیانت بار خود، دشمنی با آمریکا را تبلیغ می کنند

Thursday, January 19, 2012

آقایان خودتان را گول نزنید: این "دلار" نیست که بالا می رود این "ریال" است که دارد پایین می آید

آنقدر گفته اند و گفته ایم که " دلار بالا رفت ، دلار پایین آمد " که امر به خودمان هم مشتبه شده است ! واقعاً باور داریم که این دلار است که بالا و پایین می رود ! البته ما که مقصر نیستیم، ما عوام هستیم و قرار هم نیست که برای مردمان خط و ربط تعیین کنیم و آنها را به سر منزل مقصود رهنمون شویم و به همین دلیل هم اهمیتی ندارد که چه می اندیشیم و چه می گوییم اما وقتی عین همین حرفهای عوامانه را از زبان کسانی که مثلاً دست اندرکار مسئولیتی هستند و قرار است حرفشان و تصمیم شان در سرنوشت قومی اثرگذار باشد، واقعاً چه باید کرد؟ چه باید کرد وقتی معاون اول رئیس جمهور مثلاً می آید و در مورد تنگه هرمز حرف می زند بدن آنکه در مورد حرفش حتا زحمت فکر کردن به خودش داده باشد !؟ چه باید کرد وقتی همین فرد مذکور به راحتی و آنهم جلوی چشم میلیونها انسان، داستان تحریم را تا آنجایی ساده و بی اثر جلوه می دهد که می گوید " ما سالی 135 میلیارد دلا صادرات داریم و 90 میلیارد آن را خرج می کنیم پس سالی 30-40 میلیارد دارد بر ثروتمان افزوده می شود" بدون آنکه با خودش بگوید خوب وقتی تحریم باشیم که دیگر خبری از آن صادرات نیست تا بتوانیم واردات انجام دهیم !؟ یا همین محمود بهمنی خودمان ! هی می آید و می گوید " دلار بالا برود یا نرود " ! انگار واقعاً این دلار است که بالا و پایین می رود نه پول ملی کشورمان ! کسی هم نیست یک بار به او بگوید آق محمود ! این دلار نیست که بالا و پایین می رود بلکه این ریال است که دچار عدم ثبات است و بمحض آنکه شما دستتان را از رویش بر می دارید سریعاً می کشد پایین! آری، این پول ملی بدبخت خودمان است که در چنگال این نامردمان اسیر است و روزبروز دارد از ارزشش کاسته می شود . از هر دانش آموز دبستانی هم بپرسید این را می داند که ارزش پول ملی یک کشور به عواملی نظیر ثبات سیاسی و اقتصادی، عدم ریسک سرمایه گذاری و فاکتورهایی نظیر تولید ناخالص ملی و امنیت ملی و میزان تورم و شفافیت سیستم اداری و غیره و غیره بستگی دارد . کشوری که دائم بر طبل بحران می کوبد، جاسوس می گیرد، برای این کشور و آن کشور - آنهم بصورت دزدکی - اسلحه و مهمات صادر می کند، اختلاس های میلیاردی مثل ریگ بیایان در آن رخ می دهد بدون آنکه حتا آب از آب تکان بخورد و کسی جوابگو باشد، تهدید به بستن تنگه هرمز می کند و برای یک انتخابات ساده تمام عالم و آدم و جن و انس را بخدمت می گیرد که مبادا نتواند باندازه یک کلیپ دو دقیقه ای هم فیلم از حضور پرشور مردمی تهیه کند و به خورد مردم بدهد، برنامه هسته ای مشکوکش را ادامه می دهد و مسئولین مملکتش کسانی چون خامنه ای و احمدی نژاد و همین جنابان رحیمی و بهمنی و امثال نقدی و برادران لاریجانی و مرتضوی و جنتی و ... هستند، چه دلیلی دارد که پول ملی ارزشش را حفظ کند و دائم در مقابل دلار پایین نکشد؟ تازه ! این اول ماجراست، داشته باشید روزهایی را که دلار به مرز 2000 و 2500 و 3000 تومان برسد. مطمئنم آن روز دیر نیست اگر آن اتفاقی که باید بیفتد، نیفتد

Sunday, January 15, 2012

امروز، شرکت در انتخابات، به منزله خوردن غذای ته مانده از بشقاب جنتی است ولا غیر !

هر چه به روز دوازدهم اسفند - روز انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی - نزدیکتر می شویم غریو صدای تحریم کنند گان انتخابات بیشتر و رساتر می شود و همزمان ترس رژیم از برگزاری یک انتخابات بی رونق بیشتر و بیشتر می گردد. این ترس را هر روز می توان از انواع بیانیه و سخنرانی خامنه ای و عواملش از صدر تا ذیل بوضوح دریافت. اصرار بیش از حدی که بر برگزاری انتخابات "باصطلاح" پرشور دارند و از هم اکنون حتا درصد شرکت کنندگان را هم اعلام می کنند حاکی از آن است که عوامل و مزدوران خامنه ای، خود بیش از هر کس دیگر می دانند که اوضاع خرابتر از آنی است که فکرش را می کردند! اگر چه باید اذعان داشت که در طول سی و سه سال عمر ننگین رژیم جمهوری اسلامی، غیر از انتخابات اولین دوره مجلس و ریاست جمهوری، هیچ انتخاباتی بمعنای واقعی کلمه آزاد نبوده و سایه شوم نظارت و تقلب همواره بر انتخابات های انجام شده سنگینی می کرده است اما از یک منظر، این انتخابات با سایر انتخابات ها یک فرق اساسی دارد و آن، سابقه ذهنی مردم از رسوایی بیشرمانه رژیم در برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در 22 خرداد هشتاد و هشت است. انتخابات - یا بهتر است بگوییم انتصابات - رسوایی که تشت رسوایی رژیم را در بی اعتنایی به رأی شهرواندان، آنچنان از بام بر زمین انداخت که صدایش تا سالها در فضای زندگی اجتماعی و سیاسی ایرانیان ماندگار است. کاری که همزمان هم خیانت بود و هم جنایت! خیانت در رأی مردم و جنایت در حق مردمی که تنها درخواست شان به رسمیت شناختن رأیشان بود و تنها پاسخی که دریافت کردند گلوله بود و شکنجه و زندان و تجاوز! جمهوری اسلامی داغ بیشرمانه ترین اعمال جنایتکارانه در عصر حاضر را چون داغ، بر پیشانی خود دارد و این داغ، غیر از با سقوط این نظام رسوا پاک نخواهد شد. از هم اکنون زمزمه رد صلاحیت ها شروع شده و کار به جایی رسیده است که حتا نزدیکترین عوامل رژیم نیز که همواره گوی سبقت را در مزدوری ربوده بودند دیگر به کار رژیم نمی آیند و از حلقه غلامان ولی فقیه خارج شده اند. ماشین رد صلاحیت و "انتصاب پیش از انتخاب" جنتی بکار افتاده است و روز بروز بر گستره و عمق آن افزوده می گردد. این بار، رژیم نمی خواهد ریسک کند و ترجیح می دهد حتا به نور چشمی ها نیز اعتماد نکند. به کسانی که سالهاست بود و نبودشان نه به درد دنیای مردم خورده است و نه بدرد عاقبت شان. کسانی که هر روز با عنوانی جدید تلاش می کنند خود را سگان آستان ولایت سید علی خامنه ای معرفی کرده و با این ترفند، نه سر مردم که سر ماشین انتصاب جنتی را کلاه بگذارند. تاریخ از اینگونه تنگ نظری ها به خود زیاد دیده است و دیر نیست که این نظام فرسوده و ارتجاعی نیز همان راهی را برود که اخلافش رفتند: راه نیستی و نابودی و سقوط در زباله دانی تاریخ! برای کسانی که هنوز ذره ای به این سیستم اعتماد دارند و چه در مقام انتخاب شونده و چه در مقام انتخاب کنند می خواهند تنور خیمه شب بازی خامنه ای و جنتی را گرم کنند عرض می کنم که شرکت در این انتخابات تنها و تنها به منزله خورد پس مانده غذای جنتی است و لا غیر! هر کس، با هر عنوان و مقامی که دارد اگر در این انتخابات شرکت کند یا برای شرکت در آن از مردم دعوت بعمل آورد نه تنها مرتکب خودکشی سیاسی شده بلکه به هم میهنانش و به ارمان ازادی ایران  و خون جانباختگان راه ازادی و حق و حقیقت خیانت کرده است. خیانتی که هرگز بخشوده نخواهد شد

Friday, January 13, 2012

خیلی ساده است: اگر با کشته شدن یک نفر برنامه هسته ای ایران متوقف می شود می توان پذیرفت که کار، کار خارجی است

آقایان خودشان می کشند، بعد لقب دانشمند می دهند و دست آخر هم گردن این و آن می اندازند ! چیزی هم که این روزها خیلی ساده است پیدا کردن یک دشمن "همیشه در سایه" است که خوب! طبیعتاً با وجود اسرائیل و آمریکا دیگر نیازی حتا به گشتن هم نیست . در اینکه جمهوری اسلامی با این دشمن خارجی همیشه زندگی کرده است و اگر این دشمن نباشد امکان ادامه حیات نخواهد داشت، هیچ شکی نیست! با نگاهی به سخنرانی های مقامات رژیم از صدر تا ذیل گرفته، همیشه همه چیز مقصرش دشمن است . از گرانی گرفته تا نوسانات بازار ارز و فساد اداری و اعتراضات مردمی و غیره و غیره ! حتا اشغال سفارت انگلیس هم کار خود انگلیسی ها از آب درآمد و ادعا شد که در واقع این خود انگلیسی ها بودند که درها را باز کردند و عکس ها و مدارک جاسوسی! را تحویل اراذل و اوباش بسیجی دادند و باصطلاح خودزنی کردند تا نظام را خراب کنند! به باور من در خصوص کشته شدن این بنده خدا هم قضیه خارج از این نیست : اگر این قتل نتیجه مسائل شخصی ایشان نباشد ( به هر حال ممکن است ) باید به این نتیجه رسید که این قتل به هر دلیلی توسط خود نظام انجام شده است . شاید ایشان زیادتر از ظرفیتش می دانسته است. شاید با برخی از برنامه های احمقانه آقایان مخالف بوده است و به همین دلیل ممکن بوده که هر آن کشور را ترک کرده و فرار را بر قرار ترجیح داده و احتمالاً دست به افشاگری بزند و دلایلی از این دست! به هر حال اینکه آقایان براحتی و بدون ارائه هیچگونه سند و مدرک محکمه پسندی ( کاری که هرگز توسط جمهوری اسلامی انجام نشده است ) به این و آن اتهام می زنند خود نوعی فرار به جلو است غافل از اینکه باید برای این نوع اتهامات دلیل منطقی وجود داشته باشد . اگر واقعاً با کشته شدن یک یا چند نفر بتوان بصورت قطعی برنامه اتمی مشکوک جمهوری اسلامی را متوقف کرد یا به تعویق انداخت می توان پذیرفت که این کار توسط سرویسهای جاسوسی خارجی انجام گرفته است اگر نه هیچ دلیلی برای انجام این کار نیست مخصوصاً اینکه ریسک این نوع عملیات بسیار زیاد است و در صورت لو رفتن بهای سنگینی بر گردن دولت ها می افتد . جالبتر اینکه تنها عملیاتی که ممکن است توسط مثلاً اسرائیلی ها انجام شده باشد و خود آنها نیز هرگز انجام را رد نکردند انفجار اخیر در پادگان نظامی سپاه بود که آنهم با اصرار عجیب مقامات نظامی و امنیتی مبنی بر تصادفی بودن مواجه شد! مطمئنم روزی خواهد رسید که پرده برافتد و راز همه این قتل ها بر همگان گشوده خواهد شد و آن روز دیر نیست

Thursday, January 12, 2012

دیدی آ سید علی !؟ بیداری اسلامی لیبی هم کار دست شما داد ؟

یادمان نرفته همین چند وقت پیش این جناب آ سید علی آقای خامنه ای ادعا می کرد آنچه آن روزها در لیبی اتفاق می افتاد از نوع بیداری اسلامی و در واقع ادامه همان انقلاب اسلامی ای است که منجر به سلطنت فقاهتی ایشان شده است و کسانی که جان و مال شان را بر کف دست گذاشته  و با رژیم خونخوار دوست وبرادر سابق ایشان - معمر قذافی دیوانه - می جنگند در واقع شاگردان و پیروان و مقلدین ایشانند و بس ! خدا را شکر که نمردیم و با چشم خود دیدیم که این ادعای آ سید علی هم تق اش درآمد : لیبی هم به جمع کشورهایی پیوست که برای جایگزینی نفت ایران اعلام آمادگی کرده اند !! حال باید نشست و به حال آ سید علی آقای دیوانه مالیخولیایی و پیروان دیوانه تر از خودش همزمان هم زار زار گریست و هم قاه قاه خندید

Saturday, January 7, 2012

آزادی ملوانان اسیر ایرانی، یک رسوایی خفت آمیز دیگر برای نیروی دریایی ارتش قدرتمند جمهوری اسلامی

در پی انتشار خبر مربوط به آزادی سیزده ملوان ایرانی توسط نیروی دریایی ارتش آمریکا، تحلیل های متفاوتی در خصوص این اقدام و واکنشهای احتمالی مقامات رژیم جمهوری اسلامی ارائه شده است. نگارنده ضمن ابراز خوشحالی از آزادی این هم میهنان عزیز و آرزوی سلامتی برای آنان، علاقمند است از زادیه دیگری به این خبر و ابعاد آن بپردازد : 
متن خبر : سیزده ملوان ایرانی که توسط دزدان دریایی سومالیایی به اسارت گرفته شده بودند توسط بخشی از نیروهای همراه ناو هواپیمابر آمریکایی آزاد شدند . 
خبر تکمیلی : این واقعه در 280 کیلومتری جنوب شرقی عمان در دریای عرب رخ داد .
خبر تکمیلی تر : ناو هواپیما بر آمریکایی که نیروهایش موفق به انجام این عملیات شدند تصادفاً همان ناوی است که چند روز پیش برای انجام مأموریتی دیگر خلیج فارس را ترک کرده بود و با تهدیدهای فرماندهان نیروهای نظامی ایرانی مواجه شد که بهتر است دیگر برنگردد چرا که ما دوست نداریم یک حرف را دو بار تکرار کنیم !
و باز هم خبر تکمیلی تر : این ملوانان مدت چهل و پنج روز بود که به اسارت دزدان دریایی درآمده و عملاً به گروگان گرفته شده بودند
یک خبر دیگر : نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی در آبهای خلیج فارس و دریای همان و تنگه هرمز مانور اقتدار برگزار کرد
ادامه خبر: سخنگوی مانور دریایی می گوید که بر وجب به وجب آبهای منطقه اشراف اطلاعاتی و امنیتی دارند
و خبری دیگر از چند ماه قبل: چندی پیش اعلام شد که ناوگان دریایی ایران قصد دارد در نزدیکی مرزهای دریایی آمریکا مستقر شده و دست به عملیات تمرینی بزند
و ادعای عحیب جمهوری اسلامی که: در تمام منطقه، گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد ، جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست ! 
و امام جمعه موقت تهران در نماز جمعه دیروز: نیازی به حضور ناوگان آمریکا در منطقه نیست بلکه کشورهای منطقه ( لابد منظور ایشان فقط جمهوری اسلامی است ) قادر هستند امنیت آبهایشان را تأمین کنند
و و و
همه این عبارت ها را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه می رسیم که : ارتشی که حتا پس از گذشت چهل و پنج روز توان آزاد سازی چند ملوان خود را از چنگال دزدان دریایی، آن هم در دویست - سیصد کیلومتری خود ندارد و ادعا می کند که  هر آن که اراده کند تنگه هرمز( یک آبراهه بین المللی ) را می بندد ( کاری که بیشتر به دزدی دریایی می ماند تا یک نشانه اقتدار ) بیجا می کند برای کشورهای دیگر شاخ و شانه بکشد. بیجا می کند برود در مرزهای دریایی آمریکا مستقر شود. بیجا می کند ادعای داشتن توان برقراری امنیت می کند. بقول معروف : تو قاچ زین رو بچسپ، اسب سواری پیشکش

Wednesday, January 4, 2012

دوستان! خامنه ای ارزش مخاطب بودن ندارد، نامه هایتان را به پیشگاه مردم ایران بنویسید.

این روزها با شدت گرفتن انتشار نامه های سرگشاده به علی خامنه ای مواجهیم . این نامه های سرگشاده که در پی درخواست محمد نوریزاد در آخرین نامه اش، منتشر می شوند - که آخرین آنها امروز توسط مجتبی واحدی و ابراهیم نبوی نوشته شده اند - دارای مضامینی گاه مشابه و گاه متفاوتند. متفاوت از این منظر که در برخی از آنها نویسنده نامه به رغم اینکه از پاسخ گرفتن و به نتیجه رسیدن نامه اش ناامید است اما تلاش دارد تا از بروز یک فاجعه جلوگیری کند: فاجعه ای که با ادامه حکومت علی خامنه ای دیر یا زود ممکن است مانند آوار بر سر سرزمین مان خراب شود و "نه از تاک نشان بگذارد و نه از تاکنشان" . نگارنده این سطور ضمن احترام و ادب به همه کسانی که با شجاعت هر چه تمامتر قدم در این راه گذاشته اند، بر این باور است که دیگر علی خامنه ای نه به لحاظ حقوقی و نه به لحاظ حقیقی ارزش نامه نگاری ندارد و از آنجایی که گفته اند " نرود میخ آهنی فرو بر سنگ " معتقد است که مخاطب قرار دادن شخص علی خامنه ای تنها اثری که دارد این است که فقط نویسنده را ملتزم به رعایت ادب می کند تا جایی که لازم نمی داند در نامه اش تمامی جنایت های او و عمال و مزدورانش را برملا و یادآوری کند و این جفایی بزرگ در برابر حقیقت است. پیشنهاد مشخص من این است که همه کسانی که قصد دارند از این به بعد برای علی خامنه ای نامه بنویسند مخاطب نامه شان را از خامنه ای به مردم ایران عوض کنند تا بتوانند هر آنچه هست را بنویسند. تا بتوانند با قرار دادن علی خامنه ای در جایگاه سوم شخص مفرد، منویات قلبی و احساسات درونی شان را به بهترین وجهی ادا کنند. بدین شکل هم وظیفه ملی خود را در راه آرمان مبارزه برای آزادی و دموکراسی به انجام رسانده اند هم با محرم قرار دادن مردم، حساب دیکتاتور را از بدنه ملت جدا کرده و حجت را بر همه کسانی که به هر دلیلی خود را در عداد و شمول طرفداران خامنه ای قرار داده اند تمام می کنند. دیگر کسی نمی تواند بگوید " نامه ای بود از طرف یک شخصی به شخص دیگر نوشته شد و به ما هم ارتباطی نداشت که بخواهیم کاری بکنیم !" پس بار دیگر تکرار می کنم : ای دوستان، ای مبارزان راه آزادی میهن، و ای شیرزنان و دلیرمردان ایرانی ! علی خامنه ای ارزش نامه نگاری ندارد ، نامه های تان را به پیشگاه مردم ایران بنویسید و آنان را مخاطب قرار دهید !

Tuesday, January 3, 2012

براستی جمهوری منحوس اسلامی کی قصد دارد دست از سر "ایران" ما بردارد ؟

چنانکه از عنوان این نوشتار هم پیداست، نگارنده این سطور همواره به جدایی پدیده نامأنوسی تحت عنوان جمهوری اسلامی ( با همه تضادها و تخالفاتی که در بطن خود دارد و البته موضوع بحث این نوشتار نیست ) و حقیقت انکارناپذیری به نام "ایران" باور داشته و دارد . همیشه حساب جمهوری اسلامی را از ایران جدا کرده و تلاش کرده ام تا همواره به خود و به دیگران یادآور شوم که وظیفه ما بعنوان مخالفین جمهوری اسلامی این است تا به همه جهانیان نیز این واقعیت را نشان دهیم . بدیهی است عملکرد جمهوری اسلامی ( یا به تعبیری همان نظام ولایت فقیه ) در طول سی و سه سال گذشته همه گاه بر خلاف منافع ملی ایران و ایرانیان بوده و دائماً تلاش کرده است تا ضمن تخریب چهره این کشور، فقط بر نمایش استحکام و قدرتنمایی خود تأکید کند. ادامه جنگ بیحاصل با عراق پس از فتح خرمشهر، اعدامهای چند هزار نفره در طول چند روز در سال 67، گسترش روزافزون فساد سیاسی و اقتصادی، کمک به هسته های تروریستی در سراسر دنیا، انجام اعمال تروریستی و آدمکشی از میان مخالفین، هیاهوی بسیار برای هیچ در زمینه برنامه هسته ای و موشکی، تهدید دنیا به روشهای گوناگون، کوچکتر کردن هر روزه دایره موافقین و طرفداران خود و افزایش تعداد نااهلان و نامحرمان، رواج دروغگویی و بی فرهنگی و خرافه پرستی از رسانه های ملی، ترویج خشونت عریان در سطح جامعه، اختلاس، دشمن تراشی، بستن و فیلتر کردن اینترنت به روی ایرانیان و ... تنها بخشی از کارهایی است که اگر نیک بنگریم هیچکدام در راستای منافع کشور ایران و ایرانیان نبوده و نیست. بقول ظریفی که می گفت: بلایی که که این نامردمان بر سر پول ملی ایران آوردند حتا در زمان حمله چنگیز خان مغول نیز بیسابقه است! اینک نیز که در آستانه برگزاری انتخابات نمایشی مجلس شورای اسلامی ( و نه ملی، چون واقعاً این مجلس ارتباطی با ملت ندارد ) است و با توجه به سابقه تلخی که مردم از انتخابات سال 88 دارند و زمزمه های تحریم روزبروز بیشتر به گوش می رسد، طبیعتاً از آن هراس دارد که نتواند آنگونه که تاکنون رسم بود به نمایش قدرت بپردازد و جبروت پوشالی اش بیش از هر زمان دیگر به لرزه درآید، دارد سازی تازه کوک می کند : درگیر کردن کشور در یک جنگ ناخواسته که هیچ منفعتی برای میهن ندارد و تنها می تواند این بهانه را برای جمهوری اسلامی و مسئولین مالیخولیایی آن فراهم آورد تا بتوانند در فضای غبار آلود جنگ، انتخابات را به بهترین روش ماست مالی کرده و حتا تعطیل کنند. شاخ و شانه کشیدن های بیخود و غیر کارشناسانه برای آمریکا و جهان خارج و تهدید به بستن تنگه هرمز ( کاری که حداکثر بیش از 24 ساعت دوام نخواهد یافت ) که قطعاً با واکنش فوری و شدید جهان مواجه خواهد شد و منجر به نابودی کامل نیروهای نظامی کشور شده و جان و مال و هستی ایرانیان را در معرض خطر جدی قرار خواهد داد، تنها اثری که دارد این است: ایران بیش از پیش منزوی و نابود خواهد شد! براستی جمهوری اسلامی که قصد دارد دست از سر ایران بردارد و به زباله دان تاریخ بخزد؟ آیا باید نشست و منتظر ماند یا دنیا را متوجه این واقعیت کرد که حساب جمهوری اسلامی از حساب ایران و ایرانی جداست؟